تخته سیاه سه بعدی
حکایت زندگی در قاب شیشه ای زمان
|
|||||||||||||||
چهار شنبه 2 ارديبهشت 1394برچسب:رادیو,قدیمی,رادیو قدیمی,فرکانس,موج,خواب,کشور,هلند, :: 20:40 :: نويسنده : مهرداد علی نژاد وسایل قدیمی ارزش زیادی دارند و در منازل پدران و مادران یا پدربزگها و مادربزرگها از این وسایل بسیارند. یک رادیو قدیمی شاید مربوط به پنجاه سال یا بیشتر در منزل پدری نظر مرا به برداشتن چند عکس و در وبلاگ معرفی کردن آن ، جلب کرد که برای شما هم جالب خواهد بود.
این رادیو برای من خاطرات زیادی را زنده می کند . پدرم سالهای سال از این رادیو استفاده می کرد. و جالب اینکه قرص خواب او هم بود . ظهرهای تابستان که پدرم من و برادرم که کمی شرهم بودیم برای اینکه دست گل به آب ندهیم به زور باید در همان اتاقی که او می خوابید ، می خوابیدیم و این رادیو هم روشن بود و در کنار پدرم تا بعد از ظهر و غروب که از خواب برمی خاست روشن بود و حتی در بیشتر مواقع برنامه های رادیو تمام می شد یا فرکانس آن بهم می ریخت و خش خش می کرد او با همان خش خش می خوابید و یواشکی که آنرا خاموش می کردیم پس از چند لحظه کوتاه دستش را دراز می کرد و رادیو را روشن می کرد و به خش خش ادامه می داد ... ضمنا ما برای فرار از خواب بعداز ظهر صدای رادیو را کمی بلند می کردیم و از اتاق فرار کرده و تا قبل از بیدار شدنش به محل باز می گشتیم تا متوجه خروج ما نشود.کلا" این رادیو خاطرات زیادی را بهمراه دارد و چقدر هم محکم بود. اینهمه به زمین خورده که اگر این رادیوهای جدید بود تا حالا یک پیچش هم سالم نمی ماند....
این رادیو ساخت کشور هلند است دو شنبه 6 مرداد 1393برچسب:رادیو,تلویزیون,رادیو و تلویزیون,بمباران,جنگ تحمیلی,عبدالحسین اسکندری, :: 15:1 :: نويسنده : مهرداد علی نژاد
هشتم مرداد ماه هر سال ما را به یاد رحلت انسانی مهربان و دوست داشتنی می اندازد. عبدالحسین اسکندری مجری توانای رادیو و تلویزیون،تهیه کننده و کارگردانی خلاق وباهوش که همیشه یادش در دلها زنده است . گرچه شاید نسل جدید او را زیاد بخاطر نیاورند اما بی شک نسل قدیم خوب برنامه های اورا بیاد دارند ،مخترعین و مبتکرین ، آزمایشگاه رایگان ، موتوریها، شما و سیما ، نیم نگاه و.....در تلویزیون و راه شب در رادیو که سالهای سال صدایش در شبها آرامش بخش دل مردم بود خصوصا در خوف بمبارانهای تهران در زمان جنگ تحمیلی ....
یادش گرامی و خاطرش زنده و جاویدان بقول خودش: مرا دریاب که دل دریایی من بی تو مرداب است چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:امواج,امواج ماهواره,مخابرات,رادیو,سرطان, :: 23:10 :: نويسنده : مهرداد علی نژاد هرچه علم و تکنولوژی پیشرفت می کند انسان هم محصورتر شده و هم با امراض جدیدتری روبرو می شود. قدیما که مردم ساده زندگی می کردند و این همه دغدغه نداشتند و برای بدست آوردن پول حرص و جوش نمی زدند و غصه ها کم بود و ارتباط چهره به چهره انسانها با هم بیشتر بود و از جنبه روحیه شادتر و امراض هم کمتر بود .اما امروزه با اینهمه تجملات و زندگیهای دشوار ، امواج ماهواره ای هم مزید بر علت شده است. هیچ می دانید هم اکنون در اطراف ما هزاران امواج برای رادیو ، تلویزیون ، ماهواره ، مخابرات و تلفن های همراه درحال عبور از بدن ماست آیا این امواج هیچ ضرری ندارد؟ و علت بعضی از سرطانها این امواج نیست؟
یک هشدار: موقع خوابیدن موبایلتان را در نزدیکی خودقرار ندهید...
صبح سه شنبه هشتم مردادماه هشتادوهفت در بیمارستان آتیه تهران هنرمندی بزرگ با روحی لطیف با بدنی نهیف زخم خورده سرطان کبد چشم از جهان فرو بست و چراغ دیگری در عرصه هنر ایران خاموش شد. راهروها و استودیوهای رادیو و تلویزیون در طول این سالیان دراز صدای دلنشین او را بخوبی بیاد دارند. به جرات می توان ادعا کرد عبدالحسین اسکندری از بهترین مجریان صدا و سیما بود. صدای آرام بخش او در راه شب دوشنبه ها سالها التیام بخش دلهای آزرده خاطر بود و چه زود ازمیان ما رفت . او متولد1335 کاشمر بود و از سنین نوجوانی با ساخت فیلم زنگوله و کسب مقام در جشنواره به رادیو و تلویزیون راه یافت و بسرعت پله های ترقی را طی کرد و از برنامه های او می توان از آزمایشگاه رایگان، مخترعین و مبتکران،پویندگان،شما و سیما، گزارش موتور و..... نام برد. بازماندگان او دو دختر هنرمند بنامهای یلدا و آناهیتا هستند که دستی به هنر دارند.
اگر بخواهم از او بگویم ساعت ها وقت نیاز است ولی در یک کلام او بهترین بود سرشار از انرژی مثبت بود با دلی بزرگ و دریایی. از تلخ ترین روزهای زندگی من روز رفتن او بود. او شوهر خواهری نمونه بود بدون غلو مثل او من ندیده ام. برای من الگویی کامل بود وحال که نیست با خاطرات او دلخوشم.
جمله معروف او برای همیشه به یادگار ماند : مرا دریاب که دل دریایی من بی تو مرداب است یادش گرامی و روحش شاد باد درباره وبلاگ
نام این وبلاگ را به یاد کارتون دوران کودکیم بنام تنسی تاکسی دو و چارملی گذاشتم.دو پنگوئن ماجراجو که هر بار با مشکلی روبرو می شدند و برای حل آن نزد آقای وپی می رفتند و او از داخل کمدشلوغش تخته سیاه سه بعدی خود را می آورد و با استفاده از آن تنسی و چارملی را راهنمایی می کرد. زندگی مثل یک پازل بزرگ است . من و تو ،اجزای آنیم ، زمانی زیباست که کنارهم قرار گیرند. موضوعات
آرشيو وبلاگ
وبلاگ دوستان
سایتهای مفید
تبادل لینک هوشمند
|
|||||||||||||||
|